قطره اول

اومدم اینجا که برای خودم یه آینه کوچیک بسازم. آینه ای برای سی و سه سالی که گذشته. دیگه وقتش رسیده با خودم تعارف و خجالت و لج و لجبازی نداشته باشم. نمیخوام اسم و آدرسی بذارم برای رهگذرها. میخوام خودم باشم. یعنی باید خودم باشم.

باید بدونم چی بودم، ‌چی هستم، ‌قراره چی باشم. باید بدونم میخوام چی باشم و میخواستم چی باشم. نمیخوام دیرتر بشه. خدا کنه بتونم تا آخر خوب انجام بدم.

نظرات 1 + ارسال نظر
یه ذره محبت پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:10 ب.ظ http://tadaee-to.blogsky.com

وقتی دختر کوچولوی زیابیی به او گفت: چه گوش خوشگلی داری! ونسان در خانه گوشش را برید و داخل دستمالی گذاشت و برای دخترک آورد.
منم امیدوارم بتونی خودتو پیدا کنی. به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد