قطره نهم

از دهن بین بودن خیلی بدم میاد. مشورت کردن رو دوست دارم، ‌اما دهن بین بودن بی اراده بودنه‌، بی هدف بودن و بلاتکلیف بودن. به نظر من آدم دهن بین، ‌خودش هیچی نیست. نمیشه حسابش کرد. روی هواست. عین یه بادکن جایی میره که باد تصمیم میگیره براش.

برام سخت بود عصبانی بودنم رو نگهدارم. یه مدت کم پیش میومد عصبانی بشم. اما حالا خیلی زود عصبی میشم. بی حوصله شده ام و یه چیزهایی رو راحت ول میکنم. حوصله ادامه دادن و موندن پای یه چیزهایی رو ندارم.

از جر و بحث خوشم نمیاد. حوصله ندارم بحث رو کش بدم و طولانی کنم. اما خب‌،‌ یه عده ساخته شدن برای این کار.

انقدر خوشم میاد از اینکه ظرفها مرتب و جور باشن. از لیوان هم خیلی خوشم میاد. اما لیوان تنگ و باریک دوست ندارم. لیوان چاق خوبه. از وسایلم استفاده میکنم، ‌اما اصلاً خرابشون نمیکنم. خیلی هم لجم میگیره که مامانم انقدر بی دقت نگهمیداره هر چیزی رو.

دوست ندارم یه کمد داشته باشم پر از لباسهایی که حالاحالاها استفاده نمیشن. ترجیح میدم کم باشن و استفاده بشن و عوض بشن. از لباسی که نتونم باهاش راحت باشم خوشم نمیاد. دوست دارم مدل لباس طوری باشه که بشه ازش با خیال راحت و بدون نگرانی استفاده کرد. دم به ساعت چروک نشه،‌ کج و معوج نشه،‌ زود هم بو نگیره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد