قطره سوم

یه زمانی صبر و حوصله ام خیلی زیاد بود. هنوزم دیگران میگن آدم بیش از حد صبوری هستم. اما خودم احساس میکنم حتی نصف اون موقع ها هم نیست تحملم. چیزی که درمورد خودم فکر میکنم،‌ اینه که الان میذارم و میرم. شاید نظرم درمورد خودم درست نباشه. مطمئن نیستم. اما الان تعداد دفعاتی که به جای صبر کردن و پافشاری کردن،‌ قضیه رو دنبال نمیکنم و میذارم میرم،‌ داره زیاد میشه.

یه زمانی پشتکار فوق العاده ای داشتم. خودم هم قبول داشتم این موضوع رو. اما نمیدونم چرا دیگه مثل سابق نیستم. نمیگم کاملاً این مورد تغییر کرده، ‌اما خیلی کمتر از سابق شده. راضی نیستم از این وضع.

دوست ندارم درباره انجام دادن کاری قول بدم که انجامش نمیدم. وقتی قرار باشه به اجبار کاری بکنم، ‌حتی اگر دوست نداشته باشم،‌ سعی خودم رو میکنم که درست انجام بشه. اما یه مدته بعضی وقتها فقط برای رفع تکلیف کاری که ازم خواسته شده سر هم میکنم و رد میشم ازش.

وقتی شرایطی پیش میاد که انتخاب خودم نبوده،‌ سعی میکنم از توش چیزهایی برای خودم پیدا کنم ( حتی بعضی وقتها بسازم ) که تحمل و کنار اومدن با شرایط برام راحت تر بشه.  

بازم تا بعد ...

قطره دوم

نمیدونم خوبه یا بد،‌ اما دوست دارم بدونم برنامه ام چیه. نمیتونم بلاتکلیف بمونم. معمولاً چندتا کار که انجام دادنشون لازمه تو ذهنم دارم و تو اولین فرصت بهشون میرسم. به همین دلیل هم همیشه کلی کاغذ تا شده تو جیبهای کیفم هست و روی میزم.

یکی از چیزهایی که دوست دارم، ‌اینه که وقتی خونه کسی میرم، یه چیز کوچیک و معمولی هم که شده ببرم. دلیلش رو نمیدونم. مدلم اینطوریه.

دیگه این که ... دوست دارم جایی که هستم،‌ مرتب باشه. میزم،‌ اتاقم،‌ محل کارم. حتی سیستمم رو هم باید مرتب کنم و هر چند هفته،‌ یکبار نرم افزارها و فایلها رو مرتب میکنم. این خوبه یا بد؟ بقیه باشه برای بعد...

قطره اول

اومدم اینجا که برای خودم یه آینه کوچیک بسازم. آینه ای برای سی و سه سالی که گذشته. دیگه وقتش رسیده با خودم تعارف و خجالت و لج و لجبازی نداشته باشم. نمیخوام اسم و آدرسی بذارم برای رهگذرها. میخوام خودم باشم. یعنی باید خودم باشم.

باید بدونم چی بودم، ‌چی هستم، ‌قراره چی باشم. باید بدونم میخوام چی باشم و میخواستم چی باشم. نمیخوام دیرتر بشه. خدا کنه بتونم تا آخر خوب انجام بدم.